چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

موش و گربه(نسخه جدید)

  

گربه با هزار برنامه ریزی موش را می یابد

در همان وقت که فکر میکند برتر است…. Bomb! به هوا می رود

دلمان برای موش نمی سوزد چون بلاهای بدی سر گربه می آورد

اما برای گربه هم دل نمی سوزانیم چون موش را صاحب حق میدانیم

Inglorious basterds روایت پیچیده تری از موش و گربه است

کشته شدن پدر ماکسیمیلیان و آن گروهبان آلمانی که سرش با چوب بیسبال منفجر شد ، بلاهای بدی بود که بر سرگربه در آمد.  

اینها جاهایی بود که باید دلمان به حال گربه می سوخت، اما موش هم حق دارد....

انگلیس هم، به عنوان سگ داستان با موش همدست می شود تا با هم، گربه را به بهترین شکل بچزانند.

هیتلر در این فیلم به رگبار بسته می شود.... و این یعنی  فیلم، تنها کاریکاتوری از حقیقت بوده

"خشونتهای خنده دار" که دستاورد معروف تارانتینو است، در این فیلم، برای به تصویر کشیدن کارتونی از حقیقت ، استفاده شده است

واقعیت اینست که هیتلر به رگبار یهود بسته نشده ...

واقعا موش بلایی سر گربه نیاورده است

مخاطب منتظر این بلا خواهد ماند و حق را به موش خواهد داد.

نظرات 7 + ارسال نظر
بی دار چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 04:22 http://www.bidaram.blogsky.com

سلام
قربونت سی دی این فیلمو هم بذار رو اون
کتاباکه که قراره برام بفرستی !
..................................
در مورد فیلمای ایرانی
بنویس یه کم کل کل کنیم
در ضمن روز سینماتم مبارک
..................................
موفق باشی

حسین پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 22:57

قشنگ بود.
فونتشو دُرُس کن!

رضا جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 15:26

سلام.
قشنگ بود. و برداشت جالبی بود.
میشه گفت این فیلم روایت تاریخه، اونجوری که دوست داری!
فیلم محبوب من!!

حمید جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 16:45 http://abrechandzelee.blogsky.com/

بعید میدونم تارانتینو موقع فیلم ساختن به اینچیزا فکر کرده باشه!...
داستان فیلمای ایشون همونقدر به فلسفه خیر و شر و اخلاق گرایی ربط دارن که خوابهای بقیه آدما وقتایی که با شکم پر خوابشون برده!...
و صد البته این چیزی از ارزش کاراش کم نمیکنه...کم هنری نیست که خواب آشفته ات رو طوری تعریف کنی که بقیه واسه دیدنش پول بدن!...

حسین جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 21:43

@ حمید: سید هم به نظر من یه جوری نگفته که انگار تارانتینو نشسته بوده پشتِ میزش و همینطور خنده‌های شیطانی سر میداده و فیلمنامه رو می‌نوشته. در واقع (به نظر من) نوشته شرحِ اون چیزیه که بعدِ دیدنِ فیلم توی ذهنِ مخاطب ته‌نشین می‌شه حالا می خواد تارانتینو بهش فکر کرده باشه یا فکر نکرده باشه.
بعد که خواب آشفته‌ای هم نیستا! به نظرم تازه تارانتینو یاد گرفته خوب و روون داستانشو بگه. (هرچند روایتِ پالپ فیکشن رو هم خیلی دوست دارم)
@ مسئولین وبلاگ: ممنون به خاطر فونت!

رضا شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 11:40

حمید!
حق با حسینه.
برداشت از فیلمه که مهمه...
ضمنا تارانتینو اونجوریایی که شمام میگی نیست.
نمیدونم چرا فیلماشو با خواب آشفته مقایسه میکنی؟!

[ بدون نام ] شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 11:53

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد