احساس می کنم دیگه بسه، دیگه باید ابتکار عمل ِ زندگیمو دستم بگیرمو حسابی ورزش بدم! شایدم دو سه بار کوبیدمش به دیوار تا ادب بشه! بعدم مثل یه خمیر خوب(!)، مدیریتش کنم...سه تا سه تا خوشحال بشمو و بیناش برای اینکه دل کسی آب نشه و منطقیم به نظر بیاد، یکّی ناراحت بشمو و در نهایت با سه تا خوشحالی پی در پی ِ خیلی خوب، اگه خدا بخواد، بمیرم.
یک کلام:
"ایناف ایز نات ایناف" ایز ایناف!
با عرض معذرت.
رفتم یه سر به ایناف زدم...راست میگی...نزدیکه...
یعنی انقدر نزدیک شده...! موافقین قیام کنن ببینیم چه کار باید کرد؟!
حالا منم زیاد شلوغش کردم ولی جدا یه تیکه هاییش خودِ اینافه. مثلا این تیکه:
"زندگیمو دستم بگیرمو حسابی ورزش بدم! شایدم دو سه بار کوبیدمش به دیوار تا ادب بشه!"
ینی خودشهها!
ولی خودتو نگران نکن، یه ادبیاتی داری که هرچند به صورت کلی به ایناف نزدیکه ولی یه استقلال خوبی هم داره و همونطور که یه بار دیگه هم بهت گفتم کلیّت متنهات راهش جداست ولی این یه بار و یه قلم رو یوهو پریدی تو بغل ایناف!
خیلی خودتو نگران نکن!
احساس می کنم باید زندگیمو مدرییت کنم. می خوام خیلی مرتب و حساب شده احساسامو بچینم...سه تا سه تا خوشحال بشمو و بیناش برای اینکه دل کسی آب نشه و منطقیم به نظر بیاد، یکّی ناراحت بشمو و در نهایت با سه تا خوشحالی پی در پی ِ خیلی خوب، اگه خدا بخواد، بمیرم.
جالبه، اول این بود...بعد تغییرش دادم و گویا تغییره، قلم ایناف بوده که جف پا پریده توش!
:))))
حسین راست میگه
به نظر من قلمت باحاله
به سلام...نبودی مدتی؟!
لطف داری
من الان مرده ی مدیریت جنابعالی شدم
تازه این اولشه...
می بینم که حسابی برای آینده ات برنامه ریزی کرده ای..
man qiam kardam!
unike tooye comment gozashti, behtare. be marateb.
حالا شد!
امتحانات!