چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

بوی عرق

بوی عرق خودشو خیلی دوست داشت.  یقه ی زیرپیرنیاش همه گشاد شده بود.  زیاد می شد که وقتای بیکاری سرشو تو تی شرتش می کردو  خودشو بو میکرد،

سالای آخر که فهمش شده بود افتاده تو سرازیری وصیت کرد که با بوی عرق خودش خاکش کنن. طفلکی این آخر سریا که حالش اصلا به جا نبود خیلی حمام نمیرفت. می ترسید بمیره و عرقش به تنش نباشه.

نظرات 5 + ارسال نظر
پرچانه پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 09:23 http://forold.blogsky.com/

اول

رضا جمعه 1 اردیبهشت 1391 ساعت 23:09

سلام
قشنگ بود...
مخصوصا بعد از مدتی بی پستی !
و مخصوصا به خاطر اینکه عرق میتونه استعاره ی خوبی باشه...

رضا جمعه 1 اردیبهشت 1391 ساعت 23:11

راستی زرد جیشی رو ورداشتی؟!

آره. پستش انگار اعتبارش همین زمانی بود که بود.
البته نسبت به قبلیشم همین حسو دارم!

بی/خانه/مان دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 15:19 http://brokenruler.blogfa.com/

عشق واقعی !

هفتانی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 12:47

جالب بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد