چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

عذر زحمات...

دستهایت را با دستمالی که برایت گذاشتم پاک کن

. دستمال را از خون من بشور و ببر.

در آسانسور رفتار عادی داشته باش

. آن همسایه،آقای محبی را میگویم ، خیلی فضول است.

پول شارژ ساختمان را گذاشته ام روی تاقچه... بده به اصغر آقا

عذاب وجدان نداشته باش

تو فقط رسم همه ی معشوقه های جهان را اجرا کرده ای

رسم عاشق کشی

من هم گله ای ندارم

...!...

فقط نگذار این خون ها کف اتاق بماند

. تِی توی دستشویی است . زحمت بکش اینجا را تمیز کن . مادرم کمرش درد می کند.

خوب دیگر

رسیده ای پشت در

. آن جوری که در می زنی معلوم است که حسابی کفری هستی. حق هم داری . خیلی اذیتت کردم.

آنقدر اذیتت کردم که آمده ای مرا بکشی

عوضش یکبار هم شده میبینمت همسایه

سارینا

امشب که رفتی با آن رفیقت چت کنی و با او قرار بگذاری، این مطلب را هم بگذار توی وبلاگم

!!...

عذر زحمات

روزمرگیت چطوره؟

روز مرگی یه جایی از پا درت میاره یعنی جوون تر که هستی هی مبارزه می کنی هی می خوای متفاوت باشی، متنوع زندگی کنی، زیاد به در و دیوار می زنی ولی در نهایت خسته می شی، اون وقته که  با یه نگاه خسته با ریشای اداری دست تو دست روزمرگی میری سر کار...هرچی نباشه مسئولیت یه زندگی به دوشته و نمی تونی ول بچرخی که مثلا آقا می خواد متفاوت باشه. باید پاشی کت شلوار رسمی رنگ و رو رفتتو بپوشیو بری تو دل روز مرگی.