دستهایت را با دستمالی که برایت گذاشتم پاک کن
. دستمال را از خون من بشور و ببر.در آسانسور رفتار عادی داشته باش
. آن همسایه،آقای محبی را میگویم ، خیلی فضول است.پول شارژ ساختمان را گذاشته ام روی تاقچه... بده به اصغر آقا
عذاب وجدان نداشته باش
تو فقط رسم همه ی معشوقه های جهان را اجرا کرده ای
رسم عاشق کشی
من هم گله ای ندارم
...!...فقط نگذار این خون ها کف اتاق بماند
. تِی توی دستشویی است . زحمت بکش اینجا را تمیز کن . مادرم کمرش درد می کند.خوب دیگر
رسیده ای پشت در
. آن جوری که در می زنی معلوم است که حسابی کفری هستی. حق هم داری . خیلی اذیتت کردم.آنقدر اذیتت کردم که آمده ای مرا بکشی
عوضش یکبار هم شده میبینمت همسایه
سارینا
امشب که رفتی با آن رفیقت چت کنی و با او قرار بگذاری، این مطلب را هم بگذار توی وبلاگم
!!...عذر زحمات
سلام
عجب
امیدوارم اون معنایی رو نداشته باشه که من برداشت کردم
بالاخره چشممان به نوشتهای از شما روشن شد.
سیدِ نویسندهی ما
سلام دوست عزیز....
من درحال حاظر تعجب مغزمو از کار انداخته!!!خدای نکرده معنی بدی که نداره؟!؟!؟!
از حضور گرمت خیلی متشکر
آپم و منتظر شما دوست خوبم[گل]