شاید اگر سر کلاس «عکاسی»٬ استاد چیزی از پروژهی نقد عکس نگفته بود٬
سری هم به عکسهای توی هاردم(از هنر مندان بزرگ) نمیزدم. و یکدور همه را از اول
تا آخر زیر و رو نمیکردم.
و شاید اصلا حالش را پیدا نمیکردم که بنشینم همهیشان را با دقت ببینم و بهشان فکر کنم.
اما حالا میدانم که یک عکس بیشتر از یک عکس است...حتی یک شیء بیارزش گوشهی
عکس هم٬ برای بهتر فهمیدن عکس٬ ارزشمند است. و حتی همان چیز، بیرون
عکس هم بیارزش نیست...باید دقیقتر نگاه کنی.
و اصلا اطرافت، خودش یک عکس بزرگ است(عجب؟!)
و حالا به واسطهی همین چند دقیقه وقتی که روی نقد عکس گذاشتم، خودم را
به آدمهای دوروبرم و چیزهای اطرافم، نزدیکتر و حساستر احساس میکنم...
تا جایی که با این پیرزن سرخ پوست، در حد مادربرزگ، رابطهی معنوی برقرار کردهام.
و راستی هنوز نفهمیدهام، دارد به چی فکر میکند!
* عکس از نورمن کورن
* نقدی که نوشتهام، در ادامهی مطلب
* و اینکه، فردا تولد امامرضا است(علیهالسلام)...پس مبارک و قسمت همه مشهد.
بسمه تعالی
نقد عکس (محمدرضا کشاورز)
نرمن کورن(norman koren) عکاس، نام این عکسش را گذاشته ناواجو (Navajo) . که نام یک قبیله ی سرخ پوست ساکن قارهی آمریکاست.
پیرزن، کنار دار قالیاش و گوشهای از خانه، در حال استراحت است. و دار قالی و نخهای آویزان از آن، دلیل خستگی پیرزن.
هر چند پیرزن و دار قالیاش، مهمترین عنصر عکس هستند. اما عکس، عناصر دیگری هم دارد. مثل پشتهی قالی هایی که پیرزن به آنها تکیه داده است. یا تکه پشمی که کنارش روی زمین افتاده است. و لباسهای کهنهی آویزان از دیوار. و نیز تکه پارچههای نامشخص، زیر دار قالی. که شاید محل نشستن پیرزن باشد.
چند قالی کهنهای که پشت پیرزن، روی هم تلنبار شده اند، شاید حاصل چندین سال تلاش پیرزن باشند. که حالا فقط به درد جمع شدن روی هم میخورند. اما پیرزن سرخپوست، همچنان به دار قالی دل بسته است و هنوز قالی میبافد. پشم گوسفند افتاده روی زمین هم، دلمشغولی های دیگر این روستایی را نشان میدهد. یک گله گوسفند، یک آغل کوچک و یک تل کاه و یونجه . و فضای کلی عکس، نشان دهنده ی فقر این پیرزن روستایی است. که در این سن، هنوز با دستان خسته و پیرش مجبور است کار کند. و هنوز هم فقیر است. وتنها چیزی که خانهاش را زیبا میکند، همان قالی نیمهکاره است. که به محظ تمام شدن، یا به پشتهی قالی های بیمصرف اضافه میشود یا میرسد به دست دیگری.
اما لباس های آویزان از دیوار، هنوز بوی حیات میدهند. و در این خانهی روستایی، هنوز رفتوآمد است. و شاید تنها دلگرمی این پیرزن، همین رفتوآمدها. شوهر پیر، پسران مشغول به کار، و شاید نوههایی که گهگاه به این خانه میآیند.
در کنار همهی اینها، پیرزن، هنوز به آداب زن بودن خود وفادار است. این را از پیراهن مخمل و گردنبند زیبای آویزان شده از گردنش میتوان دریافت. و همینطور شاید دستبندش که از زیر آستین بیرون است.
و این بار اگر برگردیم و به نام عکس نگاهی بیاندازیم، میتوانیم دریابیم که عکاس، با به تصویر کشیدن این پیرزن بناست تمام این قبیله(ناواجو) را به رخمان بکشد.
و آزاردهنده ترین زیبایی عکس، تضاد آن است. پیرزن تمام عمرش را قالی بافته است. و اکنون خود، در سالهای پایانی عمرش، مجبور است روی زمین بنشیند. بدون حتی یک قالی کهنه. تا نشان دهد که همهی کوزهگرهای دنیا، از کوزهشکسته آب میخورند!
و عکاس، بدون تاکید روی هیچ کدام از اینها، تمام این حرف ها را زده است. خواسته یا ناخواسته. و تنها با پاشیدن نور معمولی روز در خانهی یک پیرزن سرخپوست. و عکس به واسطهی تقابل بین خطوط منحنی و خطوط شکسته، عکس دلنشینی است. لذا عکس چه از منظر محتوا و چه از منظر تکنیک، عکس ارزشمند و خوبی است.
جوان در حد مادر بزرگ خوبه
وارد حدود دیگه نشی که معصیت داره
مثلا عکس جنیفر لوپزو
در چه حدی میشه دید ؟...
استغفرالله این روز عیدی
.....................
ممنون
عکس جالبی بود
اونو دیگه باید به چشم خواهری ببینی
چند خطی؟!
آره!
سلام فوق العاده بود
ممنون
توی هاردت عکس سو..ر هم داری؟
چندتا میخ...ای؟
فقط اونارم باید دقیق نگاه کنی!!
اولین بار که دیدم دقیقا همون حسی رو داشتم که گفتی.
عکس جالبیه
سلام دوست من. خوبی؟
زیبا بود و دوست داشتنی...
خوشحالم میکنی به من هم سر بزنی.
موفق باشی /
عکس نرم افزار بازیابی خاطراته اگه نگاش کنی یه آه به فرصت های از دست رفته ات میکشی

برین عکسای قدیمیتونو نگاه کنین
فراتر از عادت بود
تقریبا یه کارگاه آموزشی بود
حالتی که دست پیرزنه داره برام خیلی عجیبه
انگار میگه تموم زندگی من همینه.تو همین عکس
بعضی وقتا رسالت آدما نشون دادن چیزای کمتر به چشم اومده س .
سلام دوباره.حالتون خوبه؟ اقای جواد قنبری...؟ من به زودی میام و دیگه وقتشه که منو ببینی و بشناسی! نه شما نه دوستت حق ندارین صاحب خنده هاش بشین... کم کم میام.منتظر اون روزم!روز رسیدن به عشقی که ماههاست برایش سکوت کردم!