چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

و دیگر حتی ملال دوری...


... و اما اگر هنوز جویای احوال ما باشید، باید بگویم که حال همه‌ی ما خوب است. روزها طبق معمول می‌آیند و می‌روند. همه خوشحالیم. عیدها دور هم جمعیم. دید و بازدید می‌کنیم و خوش می‌گذرانیم. با هم تعارف تکه‌پاره می‌کنیم و حرف‌های مهم می‌زنیم: از مسائل مهم روز تا بحث‌های داغ هنری. لباس‌های تازه می‌پوشیم و ادکلن‌های لایت به خودمان می‌زنیم. سر و صورتمان را مرتب اصلاح می‌کنیم و "موهایمان را به هر طرف که بخواهیم شانه می‌کنیم." 1


هم به فکر کنکور ارشد سه ماهِ دیگرمان هستیم و هم دنبال یک لقمه نان. حواسمان هست که سرِ ماه «همشهری داستان»‌هایمان را بخریم و هر روز ساندکلود را چک کنیم تا آلبوم جدیدی را از دست نداده باشیم. کتابفروشی‌دست‌دوم رفتنمان ترک نمی شود و آخر برج با جیب پر پول، بدمان نمی‌آید برویم «کافه‌تلخ» و اسنک و موکا بخوریم. و شعر بخوانیم.

ظهر هر جمعه، وقتی آبجی‌اینها می‌آیند، سبزی‌پلو با ماهی‌مان به راه است. و بعد هم «چای بعد از خواب». سر حال که آمدیم برمیگردیم سراغ درس و مشقمان تا شب.


و دیگر حتی داریم به ملال دوری شما هم عادت می‌کنیم. حسابی سرگرمیم و کارهای مهمی برای انجام دادن داریم.

مشتاق دیدار. تا بعد...


1 عبارتی از محمد صالح علا