چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

چندخطی

خیلی کوتاه و گذرا: مثل بازدم

النــــــار

به قنوت می‌رسم

دو تا دستم را می‌گذارم کنار هم

رَبـَّــنا...

دست چپم، بوی خستگی یک روزِ بلند را می‌دهد

...آتِنـــا فی الدنیا حَـسَنه...

و دست راستم، هنوز بوی عطر دست تو را

...و فی الدنیا حَـسَنه...

و این چه عطری است که با آبِ وضو هم پاک نمی‌شود؟

...و دوباره فی الدنیا حَـسَنه...

و ضمنا اینقدر تند و تیز است که از این فاصله می‌خزد توی بینی‌ام؟

...و دوباره و دوباره...

حالا لااقل این دو تا دست، کنار هم آرام گرفته‌اند

...و حالا دیگر با خیال راحت، فی الآخِـرَةِ حَـسَنه...


و چه فایده، قنوت تمام می‌شود و دوباره این دو تا بر می‌گردند سر جای اولشان

... و قِــنا عذابَ النــار.

و السلام


نظرات 3 + ارسال نظر
غرنشان دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 15:52 http://caveman.blog.ir

واقعا لذت بردم از مطلبت ولی چه فایده...
و قنا عذاب النار

دادا احمد یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 09:32 http://dada-ahmad.blog.ir

من می تابم.
اگر آنجا که تویی آفتاب دیگری درآمده که نورِ ستاره ایم را خاموش می کند، عیبی ندارد.
من می تابم...

دلم برای نوشته هایت تنگ شده...
وقتش است، حالا که همه چیزت نو شده، وبلاگت را هم نو کنی...
چشمش را پر نور کنی...چاقش کنی... دونفره اش کنی...

من همین کنار هایم.

شصت جمعه 10 تیر 1401 ساعت 02:25

سلام بر اول رضا جون و دوم سد احمد آقا
آقا ما هم هستیم. سه نفره ش کن

شوخی کردم. نترسید
من بهتون ملحق نمیشم. نگران نباشید
امشب تقریبا همینطوری یاد وبلاگ و این چیزا افتادم، گفتم یه اثری از این به یاد افتادن بذارم
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد